|
||
فهرست عناوین
از مُراهق تا مکلفدربارۀ جوان و نوجوان سخنها بسیار رفته و کتابها به فراوانی نگاشته شده که هر یک حاوی بخشی از حقیقت است، اما هیچ یک نتوانسته به خوبی و درستی در بهبود وضع موجود و سرنوشت آنها اثرگزار باشد. حداقل چیزی که لازم است تا تحولی در وضعیت روحی، احساسی، اخلاقی، علمی و معیشتی جوانان هر کشوری ایجاد نماید، یک عزم ملی است تا فضائی در خور شأن ایشان پدید آورد. بیتردید جوانان دارای احساساتی لطیف، عقلانیتی ناپخته، تصمیماتی ناپایدار و آرزوهایی دوردست و بلند پروازانه و امیدهایی واقع گرایانه هستند، که تمامیت جامعه باید به درستی و بر اساس عقلانیت کمال یافته و تجربههای بدست آمده، پاسخگوی آنها باشد، و موانع را از پیش پای آنها بردارد و امنیت معنوی و مادی، روحی و روانی را برای آنها فراهم سازد. در کشور ما، به سبب پیوند عمیقی که بین دین و انسان وجود دارد، باید پاسخ بسیاری از مشکلات پیش رو را در متن دین کند و کاو و جستجو کرد. امام علی در نامۀ 31 نهج البلاغه خطاب به فرزند خود حسن مجتبی علیهما السلام مینویسد: «پسرکم چون دیدم سالیانی را پشت سر نهادهام و به سستی درافتاده، بدین وصیت برای تو پیشدستی کردم، و خصلتهایی را در آن برشمردم، پیش از آن که مرگ بشتابد و مرا دریابد و آنچه در اندیشه دارم به تو ناگفته مانَد، یا اندیشهام نیز همچون تنم نقصانی به هم رساند، یا پیش از نصیحت من پارهیی از خواهشهای نفسانی بر تو غالب گردد، یا فریبندگیهای دنیا تو را بفریبد. پس همچون شتری باشی گریزان و سرسخت و نابفرمان. و دلِ جوان همچون زمین ناکشته است، هرچه در آن افکنند بپزیرد، پس به ادب آموختنت بپرداختم، پیش از آنکه دلت سخت شود و خِرَدَت هوایی دیگر گیرد، تا با رأی قاطع روی بکار آری، و از آنچه خداوندان تجربت در پی آن بودند و آزمودند بهره برداری، و رنج طلب از تو برداشته شود و نیازت به آزمودن نیفتد، پس به تو آن رسد که ما بدان رسیدیم، و برای تو روشن شود آنچه گاهی تاریکش میدیدیم». از آنجا که دوران جوانی را حساسیتی بس ظریف است برای سلامت عبور از آن به برنامهیی نیاز است و اجراء برنامه تکلیف آور است، اما قبول تکلیف از جانب مکلف زمان معینی دارد. و آن وقتی است که شخص به بلوغ برسد، هم بلوغ جسمی و هم بلوغ فکری. آیا بلوغ شرعی چیزی متفاوت از این دو نوع بلوغ است؟ آیا میتوان برای بلوغ همۀ انسانها سن خاصی را مشخص کرد و گفت مثلاً دختران در سن 9 سالگی به بلوغ شرعی میرسند و پسران در سن 15 سالگی؟ آیا قرآن یا پیامبر یا ائمه علیهم السلام سن خاصی را برای بلوغ مشخص کردهاند؟ قرآن در مورد بلوغ و مکلف شدن انسانها چه گفته است؟ علامه حکیم سید محمد جواد غروی در رسالهیی تحت عنوان «بلوغ پسران و دختران» به این سؤالات پاسخ مبسوط داده است که ذیلاً آن را میخوانید. «ما به علماء اسلام از خاصه و عامه، اعلام مینماییم که برای برخی از مسائل، به نحوی که مشهور است، دلیل درستی از کتاب و سنت در دست نیست، بلکه در برخی از موارد، ادلّۀ شرعیه از کتاب و سنت قطعیه و دلائل عقلیه برخلاف مشهور قائم است. بناءبراین از فقهاء عظام مترصدیم که در این قبیل مسائل مطالعة دقیق و مراجعۀ عمیق معمول دارند، تا حقایق و لب مطلب معلوم، و وحدت کلمه دربارۀ آنها تحقق یابد.»(مبانی حقوق، مقدمه رسالۀ بلوغ، ص567). مرحوم غروی در خلال رسالۀ خود، ضمن استناد به آیات و روایات عدیده، سه آیه از آیات کتاب را مستند بحث خود قرار داده است، آیات 58 و59 سوره نور و آیه 6 سوره نساء. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِن قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُم مِّنَ الظَّهِيرَةِ وَمِن بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاء ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُم بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ. وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ».(نور 58و59) «وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ».(نساء 6) در آیۀ (58)، سه زمان را بیان میکند که در آنها زنان به طور کامل پوشیده نیستند. بناءبراین پسران مُراهق، یعنی نوجوانانی که هنوز به حد احتلام نرسیدهاند، و همچنین خدمتکاران خانهها برای ورود، باید اجازه بگیرند، و در غیر این اوقات نیازی به اجازه گرفتن نیست. اما در آیۀ (59)، اطفال را، بعد از رسیدن به حد احتلام، از مردانی دانسته که باید برای داخل شدن در منزل اجازه بگیرند. در این دو آیه، بلوغ مردان را فقط رسیدن به احتلام شمرده و هیچ چیز دیگری را علامت و دلیل بلوغ ندانسته است، وگرنه باید آن علامت ویژه را نیز در این آیه ذکر میکرد. زیرا آیه در مقام حکم است و تأخیر بیان از وقت حاجت از شخص حکیم قبیح و از خدای متعال محال است. در آیۀ 6 سوره نساء خطاب به اولیاء ایتام دستور میدهد که یتیمان را بیازمایند تا موقعی که به حد نکاح برسند و در آنها رشد عقلی بیابند. این آیه صریح است در اینکه مِلاک بلوغ، رسیدن به حدی است که پسر یا دختر شایستگی نکاح را داشته باشند. که آن هم به احتلام مرد و حیض زن تحقق مییابد. از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت است که فرمود: «اِنَّ القَلَمَ یُرفَعُ عَن ثَلاثَةٍ، عَنِ الصَّبِیِّ حتی یَحتَلِمُ، و عَنِ المَجنُونِ حتی یُفیقُ، و عن النائِمِ حتی یَستَیقِظُ» قلم تکلیف از سه کس برداشته شده است، از طفل تا وقتی که محتلم شود، از مجنون تا هنگامی که عاقل گردد، و از شخص خواب تا موقعی که بیدار شود. (خصال صدوق/ وسائل، باب « اشتراط التکلیف بالوجوب و التحریم بالاحتلام)» ابوبصیر از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: «عَلَی الصَّبِیِّ اذَا احتَلَم الصِّیامُ و عَلَی الجارِیَة اذا حاضَتِ الصِّیامُ» بر پسر روزه واجب میگردد که محتلم شود و بر دختر هنگامی که حائض گردد.(تهذیب/ مقنع صدوق اول/ وافی، صوم، باب12، ص17، چاپ سنگی) و از این دست روایات که چه در منابع شیعه و چه اهل سنت بسیار وجود دارند. ولی باید دانست که بلوغ از موضوعات است و یک امر طبیعی میباشد و وظیفۀ شارع نیست که موضوع را تعیین کند چنانکه شأن و وظیفه فقیه هم نیست. شارع احتلام و حیض را دلیل بلوغ شناخته و تعیین آن به عدد سال، خارج از قانون طبیعت است، زیرا آفاق و نژادها و طبایع و قوه و ضعف، در قرب و بعد زمانی بلوغ تأثیر عمیق دارد و کاملاً مختلف میگردد و با سن نمیتوان آن را تعیین نمود، ولی احتلام و حیض، مرد و زن بودن را کاملاً معلوم میسازد. علاوه براین، دختر که باید بیش از پسر، به خاطر دوران بارداری و شیردهی و تربیت فرزندان سالم و قوی، نیرو و توان داشته و کسب کند، اگر از 9 سالگی او را به روزه و حج و سائر فرائض، تکلیف الزامی کنیم، چه نیرویی بدست خواهد آورد؟ و آیا اندک نیرویی هم که دارد، در اثر این تکالیف از دست نمی دهد؟ بناءبراین الزام دختر 9ساله به انجام وظائف شرعیه، عسر و حرج است نه وسع و یسر! در حالی که این برخلاف آن دسته از آیات قرآن است که میفرماید: «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»(بقره 185) و نیز «وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»(حج 78). اینگونه فتوی در تعیین سن تکلیف، در بین علماء قدیم هم معروف نبوده است. چنانکه شیخ صدوق به صَراحت میگوید: «بلوغ مرد به احتلام، و بلوغ زن به حیض تحقق مییابد، و قبل از آن عبادات پسر و دختر تمرینی و تأدیبی است نه واجب و تکلیفی. از متن آیات و روایات این نتیجه بدست میآید که بلوغ شرعی زمانی متحقق میگردد که بلوغ جسمی اتفاق افتد، و این دو از یکدیگر جدا نیستند و سن خاصی هم نمیتوان برای آن مشخص کرد. زیرا اختلاف در مناطق جغرافیایی بر زمان بروز بلوغ جسمی اثرگزار است. بناءبراین احتلام پسران و حائض شدن دختران نشانۀ رسیدن و بلوغ جسمی آنها است. در این زمان است که انجام عبادات و تکالیف دینی و مراعات امور و شؤون اجتماعی بر انسان واجب میگردد، به شرط تحقق ضرورت دوم که بلوغ عقلی است، و گرنه انجام عبادات و تکالیف شرعی همچنان تمرینی باقی میمانند. از آنجا که در این مقاله فضای کافی برای بیان روایات بیشتر و نیز استدلال به سخنان علماء در این باب وجود ندارد، محققان عزیز را به رساله بلوغ، ضمیمۀ کتاب مبانی حقوق از علامه سید محمد جواد غروی ارجاع میدهیم. |
||
© 2014 , همه حقوق محفوظ می باشد
|