|
||
فهرست عناوین
رضا عمادی، چه نام محبوبی بودهمراه با عرض تسلیت به مناسبت درگزشت برادر عزیز محمد جعفر (رضا) عمادی
در اظهار نظر پیرامون مسائلی که در جمع مطرح میشد، یا در هر موضوعی که مورد مشورت قرار میگرفت، بسیار دقیق بود و به نکات ظریف توجه میکرد و تذکر میداد. شاید همه دربارۀ او چنین نظری نداشته باشند، ولی باریک بود، به همین جهت سالها، شاید نزدیک به ده سال یا بیشتر دبیر شورای مرکزی نهضت آزادی بود، و در کار خود دقت و امانت را مراعات میکرد. رضا عمادی، چه نام محبوبی بود، و چه شخصیت جالبی داشت. ظاهراً این طور بود که همه او را دوست داشتند، چون او با همه صمیمی و مهربان و صادق بود. من و شاید همۀ دوستانش او را به همین صفات نیکو و پسندیده و انسانی میشناختیم و به همین سبب هم بود که همه عمیقاً او را دوست داشتیم. در تذکر و نقد بی پروا بود و تا با دلائل متقن و نقد متقابل مجاب نمیشد، از عقیده و نظر خود عدول نمیکرد. بارها میشد که در چنین مواضعی ناراحت و ناخشنود میشد، ولی چارهیی نداشت جز پذیرفتن نظر اکثریت و سرانجام به آراء جمع احترام میگزارد. رضا بسیار مؤدب بود و ادب خود را به نحوی در احترام نهادن به دیگران، از کوچک و بزرگ جلوهگر میساخت. رضا عضو بسیار منضبطی هم بود و غالباً جزء سه نفر اولی بود که در جلسات حضور مییافت و تقریباً آخرین نفری هم بود که خارج میشد. علیرغم گرفتاریهایی که در امور اقتصادی و ترتیب امر معاش داشت، به فعالیت سیاسی خود ارج مینهاد و به آن عشق میورزید، و دوستان همگی این حالات و خصوصیات او را درک میکردند. در آخرین جلسه شورا در سال 1388 که در منزل آقای دکتر ابراهیم یزدی تشکیل شد، در حالی که ایشان سه روز قبل دستگیر و زندانی شده بودند، رضا چهرهیی برافروخته داشت و بسیار نگران بود، از همه چیز و مخصوصاً از حالت انفعالی که در اعضاء شورا پدید آمده بود. ساعت 3 بامداد روز دوشنبه هفتم دی ماه سال 1388 آقای دکتر ابراهیم یزدی و لیلی توسلی بازداشت شده بودند. روز 5 شنبه دهم دیماه، بیست و چهار نفر در منزل آقای دکتر یزدی اجتماع کرده بودیم برای تصمیم گیری. که نتیجه، تعلیق موقت فعالیت نهضت آزادی بود. رضا عمادی چون دبیر شورا بود، به سختی میپزیرفت که این تصمیم گیری را در اوراق پیش روی خود درج کند تا ثبت تاریخ شود. سالها گزشته است و به سختی میتوان حالتهای اعضاء را در آن روز بسیار سخت و پر التهاب و پر تنش و تاریخی بیاد آورد، و همه نگران و ناراحت بودیم و سرانجام رضا علیرغم میل خود، تصمیمی را که با اکثریت قریب به اتفاق اتخاذ شد، در دفتر خود به ثبت رسانید. همه با دلهره و اضطراب، خصوصاً نسبت به سرنوشت دو نفری که بازداشت شده بودند، از هم جدا شدیم. چه لحظات سخت و رنج آوری بود، دیگر اما من رضا را ندیدم و از هم دور افتادیم. در طول این سالها فقط چند تلفن احوالپرسی بود، و او کم کم داشت تسلیم بیماری میشد. تا اینکه خانه نشین شد. در اثر از کارافتادن کلیه و ضرورت دیالیز متواصل، روز به روز تحلیل رفت تا سرانجام چند روز پیش به حالت بی هوشی افتاد و در پی آن جان به جان آفرین تسلیم کرد. خدایش رحمت کند و قرین مغفرتش سازد. پیوسته یادش به کرامت و بزرگواری در خاطرهها ماندگار است و از او به نیکی ذکر خواهد شد. فقدان او را به همسر و فرزندان صبورش و نیز همفکران و همرهانش تسلیت میگویم. |
||
© 2014 , همه حقوق محفوظ می باشد
|