تبریک سال نو
حتماً باید چون سالهای گزشته، فرارسیدن سال نو را تبریک گفت! باید برای ملت ایران و همۀ مسلمانان و سایر مردم جهان، خیر و سلامتی و برکت و زیادتی مسألت نمود. از چه کسی و کجا؟! حتماً از آستان ربوبی. از آفریدگار هستی. از خالق آدمی. آن هم به امید، امیدی به بزرگی آفرینش، که هیچوقت رو به کاستی ننهد و پیوسته، دیگر امیدی بیش از پیش به تو عطاء نماید، تا بتوانی بمانی! بمانی و علیرغم امیدواریت، لحظه به لحظه و ساعت به ساعت و روز به روز و سال به سال، شاهد فروکاستن از همۀ اندوختههات باشی! اندوختههایی که پدرانمان قرنها و قرنها، به عرق جبین و کدّ یمین بر هم انباشتند، و به چنگ و دندان، هرچهاش را که توانستند، از تهاجم غارتگران و راهزنان و تبهکاران و آدمکشان نجات دادند.
اما این بار و این سال گویا در تاریخ ایرانیان بینظیر بود. بیست و دوم بهمن ماه سال یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت، گویا مبارزات سالهای متمادی به ثمر نشسته بود، آزادی از گَرد راه فرارسیده بود، بَه بَه! چه حال و هوایی داشت آزادی! آزادی! فروریختن کاخهای استبداد و خودکامگی! چه تبریک پرمحتوایی بود آن سال! چه همه مفهوم داشت. تبریک به مناسبت فرارسیدن آزادی، تبریک به جهت رفتن استبداد، تبریک به مناسبت آمدن فصل حاکمیت قانون، و تبریک به جهت پایان یافتن دوران بیقانونی و حاکمیت فرد! همۀ زندانها خالی شدند.
چهل سال گزشت. و چهل نوروز، به امید رسیدن به وعدههای آزادیبخشیِ نهفته در پیام انقلاب اسلامی ایران، به یکدیگر تبریک گفتیم. اما هرچه گزشت، تبریک ما از محتوی خالیتر شد، و از فضاء آزادی و قانون دورتر شدیم. از بهرهمندی از شرایط یک زیست انسانی دورتر و دورتر شدیم. تحکُّم و تهکُّم جای قانون و اخلاق نشست. فرد، زِمام امر خلق را بدست گرفت. امیدها یکی پس از دیگری مبدل به یأس شد. و ما همچنان هرنوروز، خودمان را از تک و تا نینداختیم و به همدیگر تبریک گفتیم. به امید بهبودی و بهروزی. اما درهای زندانها دوباره گشوده شد، و سپس پنجرهها یکی یکی بسته شدند. و چراغهایی که به سوی امید کورسو میزدند، یکی پس از دیگری خاموش شدند! و اینچنین نعمتها پی در پی سلب گشتند.
راستی، هنوز هم باید سال نو را تبریک گفت؟!!
آیا هنوز هم بارقۀ رجائی در پیش رو هست؟ به فرمودۀ حقتعالی «لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» (زمر 53) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که ناامیدشوندگان را گمراهان دانسته و گفته است: «وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» (حجر 56) پس باز هم میایستیم و به امیدواری برای وصول به آزادی پای میفشریم. و به ملت بزرگ ایران، که علیرغم همۀ مشکلات پیش رو، همچنان استوار ایستاده، آمدن سالی دیگر را تبریک میگوییم. چون عزم راسخ دارد که بماند، و پستیها و بلندیها را به ارادۀ محکم پشت سر بگزارد و از گردنهیی عبور کند که خدایتعالی در سورۀ بلد مشخصات آن را ذکر فرموده.
آری! اصلاً تبریک بر این پایداریها و ماندگاریها است. و اگر خِلاف این باشد باید گفت: ملتی هستیم بیرمق یا مرده یا مأیوس. اما نه چنین است، و تاریخ ایران گویای همین سنت است. سنت استقامت به هربهایی!
پس سال نو بر چنین ملت متحمّل و جویای آزادی و عَدالت مبارک باد!
اما این بار و این سال گویا در تاریخ ایرانیان بینظیر بود. بیست و دوم بهمن ماه سال یک هزار و سیصد و پنجاه و هفت، گویا مبارزات سالهای متمادی به ثمر نشسته بود، آزادی از گَرد راه فرارسیده بود، بَه بَه! چه حال و هوایی داشت آزادی! آزادی! فروریختن کاخهای استبداد و خودکامگی! چه تبریک پرمحتوایی بود آن سال! چه همه مفهوم داشت. تبریک به مناسبت فرارسیدن آزادی، تبریک به جهت رفتن استبداد، تبریک به مناسبت آمدن فصل حاکمیت قانون، و تبریک به جهت پایان یافتن دوران بیقانونی و حاکمیت فرد! همۀ زندانها خالی شدند.
چهل سال گزشت. و چهل نوروز، به امید رسیدن به وعدههای آزادیبخشیِ نهفته در پیام انقلاب اسلامی ایران، به یکدیگر تبریک گفتیم. اما هرچه گزشت، تبریک ما از محتوی خالیتر شد، و از فضاء آزادی و قانون دورتر شدیم. از بهرهمندی از شرایط یک زیست انسانی دورتر و دورتر شدیم. تحکُّم و تهکُّم جای قانون و اخلاق نشست. فرد، زِمام امر خلق را بدست گرفت. امیدها یکی پس از دیگری مبدل به یأس شد. و ما همچنان هرنوروز، خودمان را از تک و تا نینداختیم و به همدیگر تبریک گفتیم. به امید بهبودی و بهروزی. اما درهای زندانها دوباره گشوده شد، و سپس پنجرهها یکی یکی بسته شدند. و چراغهایی که به سوی امید کورسو میزدند، یکی پس از دیگری خاموش شدند! و اینچنین نعمتها پی در پی سلب گشتند.
راستی، هنوز هم باید سال نو را تبریک گفت؟!!
آیا هنوز هم بارقۀ رجائی در پیش رو هست؟ به فرمودۀ حقتعالی «لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ» (زمر 53) از رحمت خدا ناامید نشوید چرا که ناامیدشوندگان را گمراهان دانسته و گفته است: «وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ» (حجر 56) پس باز هم میایستیم و به امیدواری برای وصول به آزادی پای میفشریم. و به ملت بزرگ ایران، که علیرغم همۀ مشکلات پیش رو، همچنان استوار ایستاده، آمدن سالی دیگر را تبریک میگوییم. چون عزم راسخ دارد که بماند، و پستیها و بلندیها را به ارادۀ محکم پشت سر بگزارد و از گردنهیی عبور کند که خدایتعالی در سورۀ بلد مشخصات آن را ذکر فرموده.
آری! اصلاً تبریک بر این پایداریها و ماندگاریها است. و اگر خِلاف این باشد باید گفت: ملتی هستیم بیرمق یا مرده یا مأیوس. اما نه چنین است، و تاریخ ایران گویای همین سنت است. سنت استقامت به هربهایی!
پس سال نو بر چنین ملت متحمّل و جویای آزادی و عَدالت مبارک باد!
سید علی اصغر غروی
نوروز 1398
نوروز 1398