یکی از ايرادهایی كه امروز به همة اديان، مخصوصاً دين اسلام وارد ميشود، اين است كه دين اساساً انسان را مكلف به انجام تکلیف ميكند، و تعيين تكليف هم مغاير است با حق آزادي و ساير حقوق شهروندي كه منشعب از همان حق آزادي هستند. بناءبراين در جهان امروز، اديان نميتوانند در عرصة عمومي كاربري و كاربرد داشته باشند، و فقط در عرصة خصوصي محصور و محدود ميشوند عرصة خصوصي به این معنا است که هر فرد ميتواند، خدا را بپرستد یا نپرستد، مؤمن باشد يا نباشد، و اين گونه مسائل مربوط به خود او است و كسي هم مانعش نيست، یعنی داشتن عقيده و ابراز آن، حتي در امور ديني، از حقوق شهروندي و حقوق فردي است. ولي اگر دين خواست وارد عرصة اجتماع شود و در آن فعاليت کند و راجع به سياست، عدالت، آزادي، حقوق مردم، شهرسازي و کشورداری و... حرف بزند، جلوِ آن را میگیرند و میگویند: «اينها حق دين نيست و دين حق مداخله در این امور را ندارد». ( ادامه )
مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامي ايران كه حكومتي تحت عنوان اسلام تشكيل شده، افكار و نظرات نخبگان و اندیشمندان دنيا بیشتر متوجه اسلام گشته و مع الأسف حكومت اسلامي هم در ايران، به شكلي عمل كرده است كه اين انديشه را تأييد نموده كه اگر دين بخواهد وارد عرصه عمومي شود، باعث تخريب و تضییع حقوق شهروندي است، و مردم را از آزادي محروم و اختيارشان را سلب میکند، و ایشان مكلف به پذیرفتن و انجام اموري میشوند كه سالب حقوق و آزاديهاي آنها است. اين نواقض حقوق كه تحت عنوان دين اسلام به وجود آمده، دين را به سرعت از صحنه و عرصة عمومي خارج ميكند. در حالي كه قرآن مدعي است كه براي اجتماع و براي همة مردم و جهانیان آمده، نه براي يك نفر. اسلام ادعاء میکند دین اجتماعی است نه فردي. احكام اسلام هم تماماً جمعي انجام ميگيرد. بالاترين ركن که نماز است، به جماعت انجام میشود، نماز جمعه به جماعت است، حج به جماعت است. پس اسلام در عرصة عمومي ایفاء نقش ميكند.
( ادامه )
مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامي ايران كه حكومتي تحت عنوان اسلام تشكيل شده، افكار و نظرات نخبگان و اندیشمندان دنيا بیشتر متوجه اسلام گشته و مع الأسف حكومت اسلامي هم در ايران، به شكلي عمل كرده است كه اين انديشه را تأييد نموده كه اگر دين بخواهد وارد عرصه عمومي شود، باعث تخريب و تضییع حقوق شهروندي است، و مردم را از آزادي محروم و اختيارشان را سلب میکند، و ایشان مكلف به پذیرفتن و انجام اموري میشوند كه سالب حقوق و آزاديهاي آنها است. اين نواقض حقوق كه تحت عنوان دين اسلام به وجود آمده، دين را به سرعت از صحنه و عرصة عمومي خارج ميكند. در حالي كه قرآن مدعي است كه براي اجتماع و براي همة مردم و جهانیان آمده، نه براي يك نفر. اسلام ادعاء میکند دین اجتماعی است نه فردي. احكام اسلام هم تماماً جمعي انجام ميگيرد. بالاترين ركن که نماز است، به جماعت انجام میشود، نماز جمعه به جماعت است، حج به جماعت است. پس اسلام در عرصة عمومي ایفاء نقش ميكند.