اما گویی این تلاش، عدهای را خوش نمی آید. پس آنان به جای بحثی عالمانه به جار و جنجال می پردازند. جار و جنجالی که به بازداشت و محاکمه این پژوهشگر دینی منتهی می شود. اقدامی که این نتیجه را به همراه خواهد داشت: "همچنان راه استدلال با کتاب و سنت و ادله عقليه بسته خواهد بود."
"سید علی اصغر غروی" از "نواندیشان مسلمان" و متعلق به جریان فکری، سیاسی ملی- مذهبی و داری مدرک دکترا در رشته "فلسفه اسلامی" از دانشگاه سن ژوزف بیروت در مقالهاش به اثبات "غدیر" البته با تفاوت برداشت از محتوا پرداخته است که عدهای آن را بر نتابیدند. چنانکه آیت الله ناصر مکارم شیرازی در درس خارج فقه خود، بدون آنکه بحثی عالمانه در این خصوص ارائه دهد، فقط به این نکته اشاره می کند که "در یکی از روزنامهها، حملات شدید، کمسابقه یا بیسابقهای به عقاید تشیع شده و مباحث زشتی درباره ولایت امیرالمؤمنین(ع) مطرح شده است." بنابراین مخالفان مقاله نه تنها از توقیف روزنامهای که مبادرت به انتشار این مقاله با عنوان "امام، پیشوای سیاسی و الگوی ایمانی؟" کرده بود، استقبال کردند بلکه معتقد بودند که به این توقیف نباید قناعت کرد.(۲)
گویا در اینجا فراموش شده است که وقتی یکی از شاگردان امام صادق در اطراف مسجدالنبی با دهریون یعنی همان مادهگرایان و منکران وجود خدا به تندی بحث می کند، پاسخ می شنود که "اگر تو از شاگردان جعفر بن محمد هستی، بدان که پیشوای تو با ما به تندی سخن نمیگوید."
پس برخلاف تصور متحجران، علوم اسلامی با مباحث علمی آزادانه رشد کرده است و بالندگی مذهب شیعه نیز مدیون منطق آن است و نه ضرب شمشیر زورمداران و تزویر کاهنان دینی.
از همین رو در اینجا کارزاری بر پا می شود که همچون همیشه تاریخ دو جبهه دارد؛ یک جبهه متعلق به اندیشه دینی حکیمانه، خردگرا و وحدت طلب و جبهه دیگر متعلق به تفکر دینی خشونتگرای تفرقه طلب. دو تفکری که "یکی دینداری صحیح را موجد جامعهای صالح، صبور، صادق و عادل میداند که آحاد آن، در کنار یکدیگر، از آرامش و اطمینان و اعتماد متقابل برخوردار می شوند و دیگری دستاوردش چیزی جز تفرقه و تباهی ثروتهای مادی و معنوی ملی نخواهد بود."(۳)
بنابراین گذشته از اینکه آدمی دو سوی این جبهه بندی همیشگی را چه بنامد، یک دوگانگی ناهمگون همواره مشخص است، "مدارا در برابر بیمدارایی"، "آزادی در برابر بردگی" و "انسان دوستی در برابر مکتب پرستی متعصبانه".
از همین رو سید علی اصغر غروی همچون پدر و استادش، علامۀ حکیم آیت الله سید محمد جواد غروی تلاش کرده و می کند تا با الهی اندیشیدن به زندگی بخردانهای که لازمه نیل به سعادت جاودانه است، دست یابد.
اما گویا تاریخ همواره در حال تکرار است. چرا که بازداشت دکتر غروی که در پی بیان عقیده علمیاش صورت گرفته است، نشان از آن دارد که تا دنیا، دنیا است در برابر جانهای آزاده ایستادگی خواهد شد و "مکتب پرستان متعصب" نخواهند گذاشت تا "گوهر منور دين مبين اسلام و مذهب تشيع که از متن کتاب الهی و احاديث متواتره نبوی منبعث شده، از آلايش بدعت و اشتباه و خلل و خطا پيراسته و پاک شود. تا هم مورد قبول تمام عقلای بشر واقع شود و احدی نتواند نقطه ضعفی بر آن وارد سازد و هم هر صاحب انديشهای تصديق و اذعان کند که اين دين ساخته و پرداخته بشر نيست، بلکه وحی الهی است."(۴)
همچنان که پیش از این نیز "متعصبان پرخاشجو" با پدر و استاد سید علی اصغر غروی به مقابله برخاسته بودند. همان حکیمی که وعظ و خطابه را بر نشستن تشکچه و مدرس و عالم و مرجع بودن ترجیح داده بود.
آموزههای پدر
مرحوم علامه آیت الله سید محمد جواد موسوی غروی که به اصرار آيتالله رحيم ارباب، حکيم متأله در اصفهان به ميدان سخنرانیهای سطح شهر کشانده شده بود، به زدودن خرافات و تبيين دين عقلی در ميان مردم و از فراز منبر و نه در ميان اهل علم و درون حجرههای محدود مدرسه پرداخت. اما این روش گویی عدهای را خوش نیامد و به کوبیدن او مشغول شدند. همان کسانی که اتفاقاً هم لباس او نیز بودند.
او که در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی از دست مرحوم حاج شيخ رضا نجفی از علمای برجسته آن زمان و مقارن همین ایام از دست سيدمحمد نجفآبادی و ميرمحمدصادق صادقی اجازه اجتهاد دريافت کرده بود، پس از سالها مواجه با مخالفتها و تهمتها در مردادماه ۱۳۵۰ هجری شمسی ديگر هيچ گاه بر منبر نرفت و در مدرسه حاضر نشد. با این حال، تهمتها و ناسزاها تا پایان حیات آیت الله غروی در سال ۱۳۸۴ هجری شمسی از سوی متولیان دین ادامه یافت. حتی پس از درگذشتش نیز مخالفان، متعصبانه به ایراد تهمتها به او ادامه دادند.
و اینگونه بود که آیت الله غروی در سال ۱۳۴۳ در پاسخ به جريانهای مخالف و هتاک در سخنانی با عنوان "تحرير محل نزاع" به ريشههای اختلاف خود با ساير علما و روحانيون می پردازد. او در آن سخنرانی به صراحت روش پيشينيان در تبليغ دين را دليل تباهی حال مسلمانان بر می شمرد. بنابراین می گوید که برای انقلاب در تبلیغ قیام کرده است. آیت الله غروی سپس از هم لباسیهای خود که به اعتقاد او پایه و مایه علمی هم ندارند، انتقاد می کند که چرا وقتی کسی که درست درس خوانده و دقت كرده و متن کتاب خدا را برای مردم میگويد را می کوبید؟
او در جای دیگری روش تبليغیاش را از ابتدا چنين بیان می کند که از راه استدلال با کتاب و سنت و ادله عقليه با بدعت ها، غلوها، اغراقها و دروغها که بسياری از احکام اسلام، آلوده به آن شده است، مخالفت می کند. بنابراين اخبار مخالف قرآن و ناهمگون با مذهب شيعه را رد کرده و تفسيرهای غلطی که از برخی آيات شده بود را مردود می شمرد. البته اتخاذ اين طريقه موجب بروز اختلافاتی میان او و مخالفانش می شود.
بنابراین انديشههای آیت الله غروی را بايد در چارچوب جريان حکمتی تحليل کرد که او آخرين حلقه از زنجيره آنهاست. جريانی که از زمان ملاصدرا در حوزه اصفهان پيوسته حاملان برجستهای داشته و کوشيده است تا با کنار هم نشاندن "عرفان"، "استدلال" و "شريعت" در نزاع ميان خردورزی و دينداری هيچ يک را قربانی ديگری نکند و همواره "کلام راستين خدا" و "خرد آزاد و رهای انسان" را مبنای تشخيص حقيقت بداند.
و اینک فرزند آن حکیم که درس خوانده در دانشگاه و مکتب پدر است به جرم دگراندیشی و تلاش برای بازگو کردن متن کتاب خدا برای مردم از سوی مدعیان دینداری که از سخنانشان اینگونه بر می آید که پایه و مایه علمی هم ندارند، مورد حمله قرار می گیرد و کوبیده می شود.
تلاش بر اساس آموزههای قرآن
سید علی اصغر غروی، انسان کم مدعا، کسی است که سالیان سال نظرات فکری و سیاسی خود را با وجود پیگردهای امنیتی بیان کرده است. شش مرتبه بازداشت در طول عمر ۶۷ ساله، مؤیدی بر این ادعا است. ۱۵ روز بازداشت در سال ۱۳۶۷، ۲۰۶ روز بازداشت در ۱۳۶۹ به جهت صدور نامه به رییس جمهور وقت که به نامه ۹۰ امضایی معروف است، ۴۳ روز بازداشت در سال ۱۳۷۷ به اتهام اقامه نماز جمعه، ۱۶۴ روز بازداشت در سال ۱۳۸۰، ۱۰ روز بازداشت در سال ۱۳۸۹به اتهام برگزاری نماز جمعه در یک منزل شخصی و در نهایت بازداشت در تاریخ ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۲ به اتهام نگارش مقاله تحقیقی در کارنامه سیاسی و فکری این عضو برجسته "نهضت آزادی ایران" ثبت شده است.
دکتر غروی که مانند مخالفانش، اطرافش را هواداران تند خوی سازماندیده فرا نگرفته اند، در طول زندگی تلاش کرده است تا بر اساس تفکر دینیاش که همانا تبیین مسؤولیت انسان در قبال خویش و جامعه است، در کنار تحصیل دانش دینی، برای ادای این وظیفه، همواره به روشنگری و تنویر افکار عموم بپردازد. از همین رو به زمره مبارزانی پیوسته است که راه و رسم مبارزهشان بر آموزههای قرآنی استوار است، گروهی که با استناد به نص صریح قرآن و سنت پیامبر و امامان، آزادی را تنها راه استقرار عدالت و اعتلای میهن و رشد و رفاه هموطنان میدانند و برای نهادینه کردن آن، التزام به اخلاق را.
اما گویا پاسخ به طرح یک نظریه، برپایی "دادگاههای تفتیش عقاید" است. آنچنان که یک روحانی وابسته به حاکمیت از وزارت اطلاعات به عنوان مهمترین نهاد امنیتی کشور می خواهد تا وارد عمل شده و "انگیزه" عوامل انتشار مقاله "امام، پیشوای سیاسی و الگوی ایمانی؟" را مشخص کند.(۵)
البته حکایت تلخ روزگار در جایی است که برخی از مخالفان مقاله "امام، پیشوای سیاسی و الگوی ایمانی؟" که به جار و جنجال پرداخته اند، متعلق به جریان متعصبی هستند که بیشتر در محافل غیر علمی به تکفیر دگراندیشان مذهبی و غیر مذهبی مشغول بوده و هستند. همچنین ناشران دیدگاههای کین توزانه آنان نیز رسانه هایی هستند که سابقه کین پراکنی در سطح جامعه دارند.
از همین رو آنان همچون گذشته به این واکنشها اکتفا نکرده و سعی در تهییج افکار عمومی با استفاده از تعابیر احساسی دارند بدون آنکه دلیلی برای مخالفت خود بیان کنند. گویی آنان فقط لازم می بینند که با تهییج افکار عمومی به نتیجه دلخواه خود برسند.(۶)
زیرا دگرگونی هایی که پیروزی "الهی اندیشیدن" می تواند در چگونه دیندار بودن مسلمانان به بار آورد با اهداف مکتب پرستان متعصب بیگانه است. بنابراین هر کجا که "الهی اندیشان" دیدگاههایشان را عرضه کرده اند، راه بر کاهنان و سود جویی آنان بسته شده است. همانگونه که تاریخ شواهد متعددی از این موارد در دل خود دارد.
با این نگرش، مکتب پرستان متعصب نيازی به پاسخگويی علمی و مذهبی ندارند. بنابراین برای مقابله با چنين مطالبی فقط از تکنیکها و فریبهای جنگ روانی بهره می برند. اما خوشبختانه وجود دیندارانی چون دکتر غروی سامان دلخواه آنان را بر هم زده و می زند؛ اگر چه رنج هایی را تحمیل کرده باشند. پس همچنان راه استدلال با کتاب و سنت و ادله عقليه باز خواهد ماند.
پی نوشت:
۱- مقاله "نه انکار امامت، نه انکار ولایت" نوشته سید علی اصغر غروی
۲- خبرگزاری تسنیم
۳و ۴- دیدگاههای آیت الله غروی
۵- محمد تقی رهبر، خبرگزاری مهر
۶- علیرضا پناهیان، خبرگزاری مهر
منابع:
۱- سایت ارباب حکمت
۲- مبانی حقوق در اسلام، سيد محمد جواد موسوی غروی ، جهاد دانشگاهي، ۱۳۷۲